مدتها بود که دلم میخواست یه قسمتی تو وبلاگم بذارم ، که حرفام رو بنویسم ، البته نمیشه که همه ی حرفا رو زد :)))) اما خوب یه قسمتهایی که میشه رو اینجا بنویسم ، دیگه امروز صبح با خودم گفتم شروع کنم ، شاید اینطوری سبک تر بشم .....
چند روزی هست که دارم به قضاوت آدمها رو همدیگه فکر میکنم ، به اینکه همه در وهله اول طرفشون رو می برن زیر سوال که اگر من بودم ، فلان کار رو نمیکردم و بجاش اینطور عمل میکردم ، هیچوقت نمیشه درست خودت رو جای طرف مقابلت بذاری ، هیچوقت .
بخاطر همین میخوام در مورد آدمها هیچ قضاوتی نکنم ، انگار ماها یادمون میره که هممون دارای عقل و شعور هستیم و تو اون موقعیتی که هستیم مطمئنن بهترین تصمیم رو برای خودمون میگیریم ، یا لااقل اینطور فکر میکنیم که بهترین تصمیم رو گرفتیم . چون همه خودشون رو دوست دارن و سعی میکنن به بهترین نحو عمل کنن ...
دیشب الهام جان یه وبلاگ به من معرفی کرد که یه خانومی که مدتها قبل در اثر تصادف قطع نخاع شدن ، برای خودشون و تمام کسانی که مثل خودشون هستن می نویسن ، بسیار تحت تاثیرش قرار گرفتم و من رو مصمم تر کرد که دیگه در مورد هیچکس حرفی نزنم .
تا دیر وقت هم من ، هم الهام جان و هم هانیه جان داشتیم می خوندیم .
هم از قلمشون لذت می بردیم و هم درس زندگی می گرفتیم ، امیدوارم ایشون همیشه با روحیه باشن و موفق .
اینجا می تونین برین و شما هم بخونین و ببینین چقدر زیبا می نویسن .
تا دیر وقت هم من ، هم الهام جان و هم هانیه جان داشتیم می خوندیم .
هم از قلمشون لذت می بردیم و هم درس زندگی می گرفتیم ، امیدوارم ایشون همیشه با روحیه باشن و موفق .
اینجا می تونین برین و شما هم بخونین و ببینین چقدر زیبا می نویسن .
واقعا هم قضاوت کار خیلی سختیه .. اما متاسفانه ما خیلی زود درباره هرچیزی به خودمون اجازه قضاوت کردن می دیم
ReplyDeleteاین وبلاگ رو من همچنان دارم می خونم و هم لذت می برم و هم ناراحت میشم و هم شاکر
آره هانی جان ؛ من از این موضوع خیلی عذاب میکشم .....
Deleteاین وبلاگ رو هانی ، منم همینطور دارم میخونم ، الان یه پست در مورد مادرش رو خوندم ، نمیتونم اشکم رو کنترل کنم............
رزی جونم چه خوب که میخوای بنویسی ...من که وبلاگ زیاد می خونم حسابی کیف میکنم نوشته های تو عزیز را بخونم .برم ببینم این وبلگی که لینک کردی چی نوشته .
ReplyDeleteقربونت مریم جون ؛ خیلی وقته که تو ذهنم هست ؛ هرازچند گاهی نوشتن ، انگار آدم رو آروم میکنه ..........
Deleteراستش از اون موقع که آلمان اومدم ، خیلی چیزها رو از این آلمانیها یاد گرفتم
ReplyDeleteاینها آدمهای صبوری هستند و ظرفیت بالایی دارند .... البته باید دید دیگرون نظرشون در مورد من چیه ، ولی خودم این حس رو دارم که به طرف اینها کشیده شدم
و کلی دیدگاهم رو عوض کردم ... تا هادی که ایران اومده بودم ، همه رو به صبر و حوصله دعوت میکردم :)
به نظر من آدم باید خودش هم اینو بخواهد ، و ذات درونی هر کس هم به این امر کمک خواهد کرد
خیلیها اینجور میگند و بیان میکنند ، ولی به ظاهر چیز دیگه میبینی :(
فقط میتونم بگم که خوب بودن خیلی راحتر از اون چیزی هست که آدم فکرش رو بکنه
دقیقا گیلدا جون ؛ اونوریا که اصلا به کار کسی کاری ندارن و به قول شما خیلی صبورن ، واقعا هم ذات درونی هر کس باید به این موضوع کمک کنه ، اما حرف تا عمل خیلییییی فاصله است .........
Deleteچه بخش قشنگی رزی جان درست کردی . موفق باشی عزیزم .
ReplyDeleteمرسی الهام عزیزم ؛ یادته که خیلی وقت بود میخواستم بذارم ، دیگه همت کردم :))
Deleteچقدر خوب رزی جون موفق باشی
ReplyDeleteاراده بعضی از ادمها خیلی قوی هست و قابل ستایش
هی دارم میگم اگر من جای این خانوم بودم چیکار میکردم میبینم هیچی... من خیلی خیلی ضعیف هستم در مقابل مشکلات
خوشابحال اراده قوی این خانوم واقعا ادم خجالت میکشه از خودش
واقعا لیلا ، گاهی وقتها که کلافه میشم ، همش این خانوم با اراده میاد جلوی نظرم یه کم خودم رو جمع و جور میکنم، منم خیلی خجالت میکشم ..............
Delete