Wednesday, February 5, 2014

غذای روح - کلیدر



 یادمه چند سال پیش ، خواستم رمان کلیدر رو شروع کنم ، نتونستم و گذاشتم برای یه زمان دیگه .
 تا اینکه آخرین باری که ایران بودم الهام نازنینم به من این کتاب ارزشمند رو هدیه کرد ، که بارها و بارها ازش تشکر میکنم . این دوره ی چاپ ، 10 جلد کتاب رو در 5 جلد کتاب عرضه کردند.





  اغراق نمیکنم اگر بگم که من یه ماه هست که دارم با شخصیتهای این کتاب زندگی میکنم، گل محمد ، بلقیس ، خان عمو ، مارال ، شیرو ، ستار ، بیگ محمد و .......... 
 دیشب وقتی که تموم شد ، دوست نداشتم از جام تکون بخورم و دلم میخواست همچنان در همون فضای کتاب باقی بمونم .....
 انقدر شخصیت پردازی این کتاب قوی هست که انگار سالیان سال هست که من از نزدیک میشناسمشون ..........
 با یه سرچ تو نت ، به یه وبلاگ خیلی خیلی عالی رسیدم که به کلیدر و سبزوار سفر کردند و در واقع یه گردشگری ادبی داشتن که مطمئنم شما هم از خوندن مطالبشون لذت خواهین برد . براتون لینکش رو میذارم ، اما اگر مثل من دوست ندارین که آخر کتاب رو بدونین ، توصیه میکنم ، اول کتاب رو بخونین و بعد به لینک زیر برین :
سایت آقای آرش نورآقایی


 برگرفته از متن کتاب :
 سخنی نبود ، هیچ سخنی نبود . هیچ . کو کلامی تا گنجای جان وجود باشد ؟ وجود ، وجود .
 کو آن کلام و کجاست آن سخن که بتواند آدمی را در بیان آورد ؟ نیست و از مادر بنزاده است ....
 ( جلد دهم ) 

 چیزی مثل دود ، چشمانش را از درون انباشته بود و احساس می کرد بیش از این طالب شنیدن نیست ....
 ( جلد ششم ) 

 لحظه ها هر چه کش بیایند ، جای روح فراختر می شود . ثقل می شکند . شکسته هایش در لحظه ها جاری می شوند . شکسته هایش شکسته تر می شوند ، خرد می شوند ، نرم می شوند ، جا می افتند ، عادی می شوند .  عادت می شوند , فقط بگذرد . فقط اگر بگذرد.......
 ( جلد اول )

 حالا امشب من دیگه کلیدر ندارم که بخونم ، دلم برای همه ی شخصیتهاش تنگ میشه ......
 اگر هم دوست داشتین چهاربیتی های زیبای گل محمد رو که حدود 22 سال پیش از رادیو و تلویزیون پخش میشد رو گوش بدین می تونین برین اینجا
 

12 comments:

  1. رزی جون نمی دونم تا حالا بهت گفته بودم چقدر از این مطالعه اتت خوشم میاد؟ خیلی خوشم میاد که اینقدر قشنگ و مرتب همیشه مطالعه می کنی و با ما هم دانسته هات رو تقسیم می کنی! ممنونم عزیزم از این همه شوق قشنگت

    ReplyDelete
    Replies
    1. ممنون شبوی عزیز و مهربون من ، تو هم میدونستی که کامنتهات چقدر همیشه به من انرژی و عشق میده ؟
      امیدوارم بتونم یه روز ببینمت مهربون :***

      Delete
  2. ای وای رزی من اینجا یه طومار پیغام گذاشتم که.....همون روز اول که پستت رو گذاشتی.... چند با هم اومدم دیدم هیچ کامنتی نیست فکر کردم هنوز تصویب نکردی کامنت ها رو.... اذیت می کنه این بلاگ اسپات منو ها..... برای هر کی پیغام می ارم شک دارم می رسه یا نه :( به هر حال امیدوارم الان این پیغامم به تو برسه البته کپی اش رو هم برات مسیج می کنم فیس بوک.....فکر کنم با این اوضاع باید از این به بعد روی فیس بوک برای دوستام پیغام بذارم..... خلاصه غرض از اینهمه غرغر این بود که منم عاشق این کتابم و اتفاقا دو سه هفته پیش تمومش کردم. یه دوستی انجا لطف کرد و بهم قرضش داد. همیشه فکر می کردم کلیدر اینقدر بلنده من عجول حوصله نمی کنم بخونمش ولی حالا می بینم که انقدر کتاب جذابی بود که 12 تا 14 روزه تمومش کردم....راستش یادم نیست دقیقا..... ولی خیلی خیلی خوبه. خیلی خوشحالم که خوندم و خوشحالم تو هم خوندی. هر کی بخونه براش خوشحال می شم.....حرف دلسوختگی و ظلم و عشقه.....دست مریزاد به دولت آبادی. همین. بوس به روی ماهت
    پ.ن" تو کامنت قبلی دستبندهای دخملی رو هم درباره اش چیزی نوشته بودم....درست یادم نیست چی ولی الان می خوام بگم ماشالله به اینهمه هنر و خلاقیت. بهت تبریک می گم بابت داشتن این دختر خلاق و درجه یک. هر بار عکس کاراش رو می بینم خوشحال می شم. اگه نزدیکت بودم منم سفارش یه دستبند می دادم. از طرف من ببوسش.

    ReplyDelete
    Replies
    1. ممنون از تو افسانه ی نازننیم که پیگیری کردی برای کامنتی که گذاشتی
      سری قبل هیچی نیومده بود و اینکه میدونم ، کامنت گذاشتن سخته ، اکثر دوستان این رو میگن و من نمیدونم چیکار کنم که راحت باشن
      کلیدر رو هم منم عاشقش شدم و فکر میکردم خیلی طول بکشه خوندنش ، اما انقدرشخصیت پردازی قوی داشت که همه ی آدمهاش رو دوست داشتم و باهاشون زندگی کردم .......
      در مورد دستبندهای صنم هم ،مرسی خاله افسی مهربون ، ممنون که همیشه پر از عشق و انرژی هستی دوست نازنین من :**********

      Delete
  3. من نخوندم این کتاب رو ،منم فکر می کردم که حوصلم نکشه این کتاب رو بخونم .کتاب های شما هم مدت هاست که دستم مونده ،واقعا شرمنده هستم

    ReplyDelete
    Replies
    1. اما وقتی که شروع کنی فکر کنم چنان درگیرش بشی که دوست نداشته باشی بذاریش کنار
      در مورد کتابها هم عزیزم ، اشکالی نداره که ، کتابهای تو هم دست منه :)

      Delete
  4. سلام عزیزم.
    دستت درد نکنه.
    غذاها و دسر های جسم که عالی بود.
    اما غذاهای روح هم عالی تر.

    چه جالب که انقدر اشتراک داریم.
    منم همه این کتابها رو دارم و خوندم.
    گل صحرا رو دوست داشتم و کلیدر رو سالها قبل خوندم.
    همینطور ملکه چین رو خیلی ساله دارم.
    واقعا خوندن یک کتاب خوب به آدم انرژی میده.
    کارهای دختر گلت هم خیلی زیبا بود.
    شاد باشی

    ReplyDelete
    Replies
    1. سلام نگین عزیزم
      خوشحالم از حضورت :)
      خیلی خوشحالم که انقدر اشتراک داریم ، من عاشق اینم که از کتابهایی که خوندم حرف بزنیم و نقدشون کنیم ، ایشاله که یه روزی این اتفاق بیفته
      گل صحرا رو منم خیلی دوست داشتم ، خیلی
      ملکه چین هم که دیگه نگو :)
      کلیدر واقعا زیبا بود و هنوز یادش میفتم میرم تو اون فضا ....
      برای کارهای صنم هم ممنون خاله جونم
      شما هم شاد باشی عزیزم :*

      Delete
  5. ای وای من این پست را چه دیر دیدم، اون همه پست بالاش گذاشتی را دیده بودم اینو ندیده بودم، رزی عزیزم واقعا قابلت را نداشت، من فقط دوست داشتم سرت حسابی گرم بشه با خوندن این کتاب، من که یادمه دبیرستان بودم این کتاب را میخوندم، هنوز هم در کتابخانه پدرم هست، با بابا بزرگم این کتاب را میخوندیم، پدر بزرگم چند بار خوندش ولی من یک بار، من عاشق سبک نگارش این نویسنده هستم، کلا من تو کتاب سلیقه خاصی دارم، بعضی کتابا به مزاجم سازگار در نمیاد، یک کم میشه گفت قدیمی هستم تو این زمینه، اینقده کتابهای خوب بهم معرفی میشه میرم میخرم ولی نصفه ول میکنم ولی امان از وقتی که از یک کتاب خوشم بیاد چند روزه تمومش میکنم،خوشحالم که دوستش داشتی، مرسی به خاطر معرفی لینک ها ، نمیدونستم رادیوتلویزیون ایران اشعارش را پخش میکرده

    ReplyDelete
    Replies
    1. فکر کنم مکه بودی الهام جان ، برای همین ندیدی و دیشب بهت گفتم یه سری بزن :)))
      به هرحال ممنونم ازت که کلی لذت بردم ، هنوزم از یادآوری سرگذشت کتاب تا چند وقت درگیرش میشم
      منم دلم میخواد دوباره بخونمش ، اما الان نه ، یکی دو سال دیگه ، میدونی من اعتقاد دارم ، چون فکر آدم دائم در حال تغییر ، هر بار کتابی رو با یه نگرشی میخونی ، مثلا چند سال پیش کتاب ( چهل سالگی ) رو خوندم ، هفته ی پیش کتابهام تموم شده بود ، دوباره دستم گرفتم که بخونمش ، اما یه طور دیگه و با یه حس دیگه می خوندمش ، برای همین میگم کلیدر رو هم یکی دو سال دیگه بخونم که از زاویه ی دیگه ای حسش کنم
      از این لینکها هم خودم کلی لذت بردم ، امیدوارم تو هم لذت ببری :))

      Delete
    2. ها ها چهل سالگی را من نصفه خوندم الان دارم عین موریانه محمد پیغمبری که از نو باید شناخت را میخونم.
      در مورد کتاب و زمان خوندنش باهات موافقم عزیزم

      Delete
    3. منم باید اون کتاب رو بخونم ، چون دوست دارم در این مورد بیشتر بدونم :)

      Delete